http://uplod.ir/27ptafgxt1iq/marg_dar_veniz.pdf.htm

 

کتاب مورد نظرم، کتابِ #مرگ_در_ونیز است. کتابی که به گمانم می‌تواند ثابت کند که هنر قابل خط‌کشی نیست. هنر سیال است و در همه جا جریان دارد. هنر اسیر کلمات نمی‌شود. هنر اسیر ذهن نمی‌شود بل‌که آن‌ها را به خدمت خودش می‌گیرد.

شاید #ارسطو، تضاد هنر با زندگی:« نام و آوازۀ افتخارآمیزمان یک شوخی مسخره، اعتماد عامه به ما بی‌نهایت مبتذل، تربیت مردم و جوانان از راه هنر کاری است نابخردانه، که باید ممنوع شود».

داستان فردی است به نام آشنباخ که #نویسنده (هنرمند) است. در سن پنجاه سالگی به یک مقام و منزلت می‌رسد که از سوی جامعه پذیرفته شده است. ولی خودش از درون راضی نیست. تصمیم به سفری می‌گیرد. آن سفر رفتن به ونیز است. جایی که در آن آب در دل شهر با تمام جوش و خروشش آرام گرفته، ولی هیچ‌گاه به لجن‌کشیده نشده! سوار قایق می‌شود که در این قایق با افرادی آشنا می‌شود، (هر کدامشان را مختصر در ادامه توضیح خواهم داد). به شهر ونیز می‌رسد. در آن‌جا به هتلی می‌رود. در هتل به پسرک جوانی دل می‌بازد. مدام می‌خواهد او را ببیند و. (ادامه داستان را خودتان بخوانید).

داستان با راوی #دانای_کل شروع می‌شود. دانای کلی که به نظر من آمده تا فکرش را دربارۀ #هنر_مدرن در قالب داستان نشان بدهد. آیا موفق می‌شود؟ داستان یک داستان بسیار سمبولیک است. طوری که اگر از ادبیات یونان و روم چیزی ندانی فهمیدن سطح‌های درونی آن برایت غیر ممکن می‌شود. هر چند داستان دارای چند سطح متفاوت متناسب با خوانندگانش دارد.

داستانِ شخصیت است. شخصیتی که نویسنده بود. حال که به سن پنجاه سالگی رسیده از سوی جامعه پذیرفته شده و مورد قبول است. ولی آیا همین حس را خود او هم به خودش دارد؟ بعد چند پاراگراف متوجه می‌شویم که او از درون احساس آشفتگی می‌کند.

داستان در پنج فصل برای خواننده تشریح شده است. داستان خطی نیست. فصل اول داستان پنجاه سالگی و درگیری ذهنی شخصیت را نشان می‌دهد. فصل دوم از دوران کودکی و خانوادگی او روایت می‌کند. فصل سوم از سفری که او شروع می‌کند. دو فصل بعدی هم در قایق و در ونیز اتفاق می‌افتد. قصد دارم دو فصل آخر را برای دوستانم نگویم تا خودشان بروند و کل داستان را که حدوداً 100 صفحه است را بخوانند (#دیکتاتورم، چون جوانان ما دیکتاتوری ندیده‌اند!).

شخصیت به یک نوع پوچی یا #هیچ‌انگاری رسیده است. او این منزلت و علمی را که به آن دست یافته را بی‌ارزش قلمداد می‌کند و قصد دارد تا از دست آن فرار کند. رمان تا حدودی بین مرزهای #رمانتیسم ، #امپرسیونیسم و #سمبولیسم که در آن (سمبولیسم) به اوج می‌رسد، حرکت می‌کند.

مرگ‌اندیشی، فضاهای رمانتیک مانند: باران، مه، سفر به روستا، کودک، قبرستان و. فضاهای تاریک و ساختمان‌های بلند و گوتیک‌وار داستان را از دلایل دیگر به این ادعاء نزدیک می‌کند.

ادامه دارد.))

سعید_آقازاده #

@S_mordad

مجلۀ #فرهنگِ‌ادبیاتِ‌داستانی

@Dastanikhu

 


¸¸.•*¨*•♫♪ مجلۀفرهنگِ‌ادبیاتِ‌داستانی ♪♫•*¨*•.¸¸ داستان ,می‌کند ,ونیز ,می‌شود ,شخصیت ,سالگی ,پنجاه سالگی ,جامعه پذیرفته منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

جهان خالی از حجت نمی ماند دونکا چت | چت روم | چت دونکا | گپ دونکا مرکز طب کار مستر فان روانشناسی مدرن روزانه شرکت احتشام گستر پارس تم زیبایی